همه ما زمانی عاشق شرلوک هولمز بودیم. زیرا شخصیتهای کارآگاهی همیشه جذاباند و با جستجو درباره حقیقت به جامعه کمک میکنند. اما این تنها دلیل جذابیت آنها نیست. کیفیت این فیلمها باعث جذب تماشاگر میشود. در هر صورت در این فهرست برترین فیلمهای کارآگاهی تاریخ سینما رابه شما معرفی میکنیم که درباره جرم و جنایت تحقیق و جستجو میکنند.
داستان فیلم “بروکلین بیمادر” در دهه ۱۹۵۰ و شهر نیویورک اتفاق میافتد. این اثر داستان شخصیتی به نام لیونل اسروگ (با بازی ادوارد نورتون) را دنبال میکند؛ یک کاراگاه خصوصی تنها که با سندروم توره (یک عارضهی عصبی که به واسطهی آن شخص بیمار صداها و رفتارهای ناخواستهای از خود بروز میدهد) هم دست و پنجه نرم میکند. او در این داستان، مشغول بررسی پرونده قتل مربی و تنها دوست خود یعنی فرانک مینا (با بازی بروس ویلیس) است و قصد دارد آن را حل کند. لیونل یک سری سرنخهایی را به دست آورده که همین موتور ذهن وسواسش را روشن میکند. لیونل در طی این مدت رازهای بسیار مهمی را کشف میکند که همین رازها سرنوشت کل شهر را در تعادل نگه داشته است.
کاراگاه دورمر (آل پاچینو) و اکهارت (مارتین داناوان) برای حل پرونده قتل دختر جوان به یک شهر کوچک در آلاسکا فرستاده می شوند. دورمر که خود را در یک سری وقایع پیچیده درگیر میبیند، به کم پلیس شهر در جستجوی حل پرونده است. او به دلیل فروپاشی روانی یا تاثیر نبود آفتاب به بیخوابی دچار شده است. رمز و راز داستان و حضور والتر فینچ (رابین ویلیامز) فیلم را تاریک و تاریک تر میکند. این فیلم با کنار هم گذاشتن پاچینو و ویلیامز به همراه کارگردانی بینظیر کریستوفر نولان، صحنههای زیبایی را خلق میکند.
داستان این فیلم درباره خانوادهای است که اعضای آن برای مراسم تولد پدر خانواده که رمان نویس مشهور “هارلان تامبرلی” است، گردهم میآیند. صبح روز بعد، هنگامی که تامبری به طرز مرموزی مرده پیدا میشود، اعضای خانواده مضنون به قتل میشوند و کارآگاه “بنویت بلانک” تحقیقات در مورد این قتل را بر عهده میگیرد. “دنیل کریگ” بازیگر نقش بنویت بلانک است و کارآگاه خیالی کریستی “هرکول پوآرو” او را تحسین میکند.
علاقهٔ نویسنده، کارگردان و تهیه کننده این فیلم “رایان جانسون” به کریستی بود که موجب شد این پروژه را شروع کند. جانسون برای کارگردانی فیلم جنگ “ستارگان: آخرین جدای” (Star Wars: The Last Jedi) محصول سال ۲۰۱۷ مشهور است.
داستان درباره “نیک اون” و همسرش ایمی است. آنها رابطهای عاشقانه داشتند که با گذشت زمان تلخ و تلختر شد. پس از کشمکشی بی پایان بین آنها، نیک به آیندهاش و راه فرار از آن فکر میکند. اما سپس، ایمی ناپدید میشود. او نمیداند که ایمی کجا رفته و چه بلایی بر سرش آمده است اما مشکل او زمانی شروع میشود که تمام مدارک علیه او پیدا میشوند و او به عنوان مجرم در نظر گرفته میشود. این فیلم یکی از آثار برجستهی دیوید فینچر است که تماشای آن ذهن مخاطب را به چالش میکشد.
“جزیره شاتر” یکی از بهترین تریلرهای روان شناسانه قرن جدید و شاهکار دیگری از مارتین اسکورسیزی است. این فیلم نوآر و رازآلود یک کاراگاه کنجکاو را نشان می دهد که می خواهد به موضوعی پی ببرد، سپس با کمک فلش بک هایی به روایت داستان پی می بریم، شخصیت زن اغواگر را میبینیم، با شخصیت های مکمل روبه رو می شویم که در خلق فضای رازآلود فیلم موثرند و همچنین پایان تراژیک داستان هم تاریک و غم انگیز است. علاوه بر این لئوناردو دی کاپریو بار دیگر قدرت بازیگری خود را در این فیلم به اثبات می رساند. همچنین بازی بن کینگزلی در این فیلم زیبا و دیدنی است.
زمانی که برنامه تلویزیونی توئین پیکس به پایان رسید در اذهان مخاطبین سوالاتی را ایجاد نمود که بدون پاسخ ماند و به همین دلیل مخاطبین منتظر اکران این فیلم بودند تا به پاسخ سوالات خود دست یابند. اما از آنجاییکه این فیلم لینچی ترین فیلم دیوید لینچ است، در کنار پاسخ به آن سوالات، سوالات دیگری را هم ایجاد کرد که بر جذابیت داستان افزود. گرچه این فیلم با تحسین منتقدین آمریکایی مواجه نشد اما با وجود تحسین منتقدین اروپایی در فستیوال کن سروصدا به پا کرد. اما رفته رفته جلوه این فیلم بیشتر شده و بسیاری آن را یک اثر هنری و حتی بهترین اثر می دانند.
یک فیلم جاسوسی و کارآگاهی با ستارگان بزرگ و بدون وجود صحنه های قتل، که بیشتر به جنبه های تاریک و رازآلود این ژانر می پردازد. یک فیلم اقتباسی از رمان اثر ژان لو کره به همین نام، درباره گروهی از ماموران سازمان جاسوسی بریتانیا که می خواهند جاسوس شوروی در تیم خود را کشف کنند. داستان پیچیده و روایت مبهم از جمله دلایل موفقیت اثر هستند. کارگردان این فیلم یعنی آلفردسون با کنار گذاشتن قطعات پازل معمای داستان را حل می کند. گری الدمن، کولین فیرث، مارک استرانگ، کیران هایندز، تونی جونز، تام هاردی و بندیکت کامبربچ از شخصیت های اصلی داستان هستند که هرکدام شان از مهره های اصلی سینمای بریتانیا می باشند.
هیچ کدام از فیلم های سادربرگ با این فیلم قابل مقایسه نیست. یکی از اولین موفقیت های او با داستانی درباره جک فولی، یک قانون شکن که از زندان گریخته و یک مامور (با بازی جنیفر لوپز) را ربوده است. او به همراه چند تن دیگر تصمیم می گیرد به یکی از هم سلولی هایش که همیشه از ثروت خود صحبت می کرد، حمله کند. در این میان عاشق این مامور، سیسکو، می شود، در حالی که از نقشه دارودسته های دیگر خبر ندارد. جنایت و عشق از مضامین اصلی فیلم های سادربرگ هستند و این فیلم هم استثنا نیست. او برای خلق یک اثر فراموش نشدنی از داستان، شخصیت و عناصر انتقام استفاده کرده است.
اولین اثر یک کارگردان هالیوودی در ژانر کارآگاهی که اولین فیلم تاثیر گرفته از قتل های زودیاک در سان فرانسیسکو محسوب میشد. این فیلم زمانی اکران شد که هنوز زودیاک در بسیاری از قسمت های کالیفرنیا فعال بوده و درباره قتل ها تحقیق می شد. این فیلم به کارگردانی دان سیگل از شهرت این پرونده ها استفاده کرد و این فیلمنامه حقیقی را با یک پرونده و پلیس تخیلی ادغام نمود. در این فیلم کارآگاهی به نام هری کالاهان باید رباینده ای به نام اسکورپیو را بیابد. کلینت ایستوود در نقش هری، اجرا، دیالوگ گویی و شخصیت بسیار جالبی را بروز می دهد. با وجود ضعف در نویسندگی و اجراهای دیگر، شهرت و محبوبیت ایستوود باعث فروش بالا و اکران چهار سری دیگر این فیلم شد که همگی پرفروش بودند.
یک گروه سرقت در لس آنجلس به بانک ها و مراکز بزرگ دستبرد می زنند. در یکی از سرقت ها از نمایشگاه خودرو، نگهبان ها کشته شده و در نتیجه پرونده شان به پرونده جنایی بدل می شود و کارآگاه جنایی، وینس هانا، به دنبال آنهاست. این فیلم حماسی و مهیج پر از شخصیت های پیچیده است. یکی از نکات جالب داستان شباهت زندگی پلیس با دزد است.
زمانی که آماندا مک ریدی چهارساله از خانه اش ربوده شده و پلیس هم در یافتن او پیشرفتی ندارد، عمه اش بئاتریس مک ریدی دو کارآگاه خصوصی به نام های پاتریک کنزی (کیسی افلک) و انجی جنارو (میشل موناهن) را استخدام می کند. با نزدیک شدن به حل پرونده، این دو با یک دوراهی اخلاقی رو به رو می شوند که می تواند آن ها را از هم بپاشد. این فیلم اقتباسی از کتاب دنیس لهان، توسط بن افلک کارگردانی شده است. یکی از فیلم هایی که هرچقدر درباره داستان کمتر بدانید، تجربه بهتری خواهید داشت. علاوه بر آن، داستان احساسی و آزاردهنده آن رفته رفته دوراهی اخلاقی را آشکار می کند.
یک درام جنایی که از دوره خود جلوتر بود. در برلین سال های ۱۹۳۰، یک مرد روانی کودکان را به قتل میرساند. زمانی که پلیس می خواهد مجرم را بیابد، روش های آن ها بر انجمن جنایی محلی تاثیر می گذارد. بنابراین به این نتیجه می رسند که خودشان باید دست به کار شوند. این فیلم فراموش نشدنی به کارگردانی فریتز لانگ شما را بر صندلی سینما میخکوب می کند.
پیش از اینکه جاناتان دم داستان دکتر هانیبال لکتر را به یک اثر موفق بدل کند، مایکل من ایده های توماس هریس را به یک اثر دست کم گرفته شده تبدیل نمود. این فیلم با اجرای ویلیام پترسن، کیم گرایست، جان الن و برایان کاکس، یک مامور پیشین اف بی آی به نام ویل گراهام را نشان می دهد که باید یک قاتل سریالی را پیدا کند. این فیلم جالب و خوش ساخت لایه های روانی ذهن انسان را به معرض نمایش می گذارد. رنگ آمیزی فیلم باعث ایجاد ماهیت نئو-نوآر شده است. این فیلم یک اثر تریلر است که رازآلود بودن آثار جنایی و رعب آثار وحشت را نشان می دهد.
در تابستان ۱۹۷۵، یکی از سه کودکی که در خیابان بازی می کنند ربوده شده و چندین روز مورد تجاوز قرار می گیرد. چند سال بعد این سه دوست دوران کودکی مجبورند با یک حادثه خانوادگی رو به رو شوند. این فیلم داستان غم انگیز از دست دادن جوانی است. فیلمنامه برایان هالگلند درد هر کدام از این افراد را آشکار می کند. بنابراین کارگردانی کلینت ایستوود و اجرای بازیگران باعث موفقیت این اثر شده است. اجرای شان پن، تیم رابینز و کوین بیکون، نفس را در سینه حبس می کند.
یک مرد بر اثر یک حادثه حافظه کوتاه مدت خود را از دست داده است و باید مردی را که همسرش را کشته و مسئول مشکلات اوست، بیابد. او برای یادآوری همه چیز را روی بدنش خالکوبی می کند. بیننده همراه با قهرمان داستان همان احساسات را تجربه می کند، البته با کمی تفاوت. صحنه های رنگی شرایط فعلی و صحنه های سیاه و سفید گذشته را نشان می داد. یک فیلم زیبا از کریستوفر نولان با روایت خاص و داستان معماگونه.
ترس بر ذهن چنان تاثیری دارد که می تواند آن را همانند یک طعمه فلج کند. این فیلم از دنی ویلنوو ترس از ناشناخته ها، مرزهای اخلاقی و دوراهی های خودآگاه انسان را نشان می دهد. یادتان باشد که این فیلم با بازی زیبای جیک جیلنهال شما را تحت تاثیر قرار داده و نفس را در سینه تان حبس می کند.
یک شاهکار مدرن براساس داستانی از استیگ لارسون، که باعث شگفتی جهان شد. یک روزنامه نگار محقق و یک هکر ماجراجو برای یافتن دختری که ۴۰ سال پیش از خانه اش غیب شد، دست به دست هم می دهند. تنها راهنمای آن ها دفترچه خاطرات دختر گمشده است. خاطرات درباره قتل دختران در ۴۰ سال پیش شواهدی را نشان می دهد. این فیلم سوئدی ترسناک و شوکه کننده مورد تحسین مخاطبین و منتقدین قرار گرفت و این اثر را به یک موفقیت هالیوودی تبدیل نمود. نائومی ریپیس در نقش لیسبث سلندر اجرای درخشانی داشته است.
محله چینی ها از رومن پولانسکی راهنمای ساخت فیلم های نئو نوآر رازآلود است. یک زن برای جاسوسی همسرش یک کارآگاه خصوصی استخدام می کند، در حالی که جنازه همسرش یافت می شود. داستان فیلم یک هزارتوی چند لایه است و به همین دلیل این فیلم یکی از رازآلودترین فیلم های ممکن است.
داستان سه پلیس و راه های آن ها برای مواجهه با جرایم در دهه پنجاه لس آنجلس. این فیلم بدون شک یک تریلر جنایی است. تحقیقات پلیس درباره قتل های رخ داده در شهر، درباره فساد و خلافکاری های دیگر اطلاعاتی را در اختیار او قرار می دهد. گای پیرس، راسل کرو و کوین اسپیسی سه قهرمان این داستان محسوب می شوند. کیم بسینگر برای اجرای یک فاحشه جایزه اسکار را دریافت کرد. این فیلم از یکی از بهترین فیلم های کارآگاهی است.
قتل های وحشیانه، گناهان هفت گانه و یک شهر بی نام آمریکایی. یک کارآگاه بازنشسته (مورگان فریمن) با یک کارآگاه جوان (برد پیت) همراه می شود تا قاتلی به نام جان دو را بیابد. این قاتل پس از پنج قتل خود را به پلیس معرفی کرده و از آن ها می خواهد دو جنازه دیگر را بیابند. ترس، شگفتی و فضای رازآلود، از عناصر اصلی این فیلم هستند. این اثر تخیلی از دیوید فینچر، می تواند با نشان دادن گناهان هفت گانه تاثیرگذار باشد.
یک فرد برای دستیابی به حقیقت تا کجا پیش می رود و تا کجا به چه معناست؟ این فیلم سه سوال می پرسد اما پاسخ را به بیننده واگذار می کند تا شعور آن ها را زیر سوال نبرد. در دوران دیکتاتوری نظامی کره جنوبی قتل های سریالی مختلف رخ می دهد که نقدی بر سیستم حاضر می باشد.
در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، یک قاتل سریالی در خیابان های سان فرانسیسکو رهاست. هر کدام از قتل های او با ارسال نامه ای به روزنامه محلی همراه است تا توجه پلیس را جلب کند. گرچه پلیس نمی تواند قاتل را بیابد، اما دو روزنامه نگار تصمیم می گیرند مشکل را حل کنند. دیوید فینچر درباره قاتل سریالی عصر مدرن، یعنی زودیاک، یک داستان جذاب را روایت می کند.
یک درام پلیسی پیچیده، برگرفته از یک داستان واقعی، درباره پلیس های شهر نیویورک که می خواهند هروئین قاچاقی از فرانسه را تحویل بگیرند. سرعت بالای فیلم و وجود صحنه های اکشن و تعقیب و گریز، این فیلم را به یک اثر اکشن هم تبدیل کرده است. همچنین داستان حقیقی آن باعث می شود که با وقایع دنیای قاچاق و قهرمان های پلیس آشنا شوید و تصویر حقیقی از آن ها را ببینید.
این فیلم مانند سایر آثار آلفرد هیچکاک پر از تعلیق است. مردی که از پریدن نامزدش از یک برج بلند ترسیده، او را زنده می یابد. اما او می گوید فرد دیگری است. پس آن روز چه کسی مرد؟ دومین فیلم آلفرد هیچکاک در این فهرست پنجره ای به ذهن انسان است و به همین دلیل یک تریلر روان شناسانه محسوب می شود. اوج داستان با امضای آلفرد هیچکاک این اثر را به یک اثر کلاسیک تبدیل کرده است. گرچه این فیلم در ابتدا با واکنش های مختلف رو به رو شد، اما رفته رفته به یک اثر به یادماندنی و رازآلود بدل شد.
کابوس سلاخی بره ها در مزرعه یک کارآموز جوان (با بازی جودی فاستر) در ویرجینیا را هر شب از خواب بیدار می کند. او تصور می کند با نجات یک انسان از شر روانی ها می تواند از شر این کابوس رها شوید. او برای یافتن یک قاتل سریالی به سراغ یک قاتل سریالی دیگر می رود. آیا این کار می تواند از قربانی شدن یک بیگناه پیشگیری کند؟ یا اینکه در این کار شکست خورده و تا پایان عمر عذاب می کشد؟
منبع:paroshat